کد مطلب:90350 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

عبادت رسول خدا











پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم كه خداوند، بندگیش را ستوده، آنچنان در رنج عبادت به سر می برد كه پاهای مباركش متورم گردید، از شب تا به صبح، در حال تضرع و نیایش بود.

«عن الكاظم علیه السلام عن ابیه عن آبائه عن امیرالمومنین علیه السلام قام رسول الله، علی اطراف اصابعه حتی تورمت قدماه و اصفر وجهه، یقوم اللیل اجمع حتی عوتب فی ذلك، فقال الله تعالی: «طه ما انزلنا علیك القرآن لتشقی». بل لتسعد به». موسی بن جعفر علیه السلام، از پدرش و او از پدران بزرگوارش، از امیر مومنان علیهم السلام نقل كرده كه فرمود: پیامبر در طول ده سال از شب تا به صبح، بر قدمهای مباركش ایستاده، به حدی كه پاها ورم كرد و رنگ مباركش، زرد گردید و در این بابت با نوعی عتاب مواجه گردید و خداوند فرمود: طه (لقب پیامبر) ما قرآن را بر تو نازل نكردیم، تا در این حد به زحمت بیفتی، بلكه ما سعادت و خوشبختی تو را خواهانیم.

گاهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از رنج عبادت، چنان پژمرده و خسته بود كه همسرانش به حال وی رقت می كردند.

«كان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عند عایشه لیلتها فقالت: یا رسول الله! یتم تتعب نفسك و قد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تاخر فقال صلی الله علیه و آله و سلم: الا اكون عبدا شكورا»: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شبی كه نزد عایشه بود و برنامه ی عبادی خود را همچنان ادامه می داد، گفت: یا رسول الله!

[صفحه 273]

چرا به این حد خود را به زحمت افكنده ای؟ با اینكه خداوند گناهان گذشته و آینده ات را آمرزیده است. پیامبر فرمود: عایشه! چرا بنده شاكر و سپاسگزار نباشم؟

بندگان خدا در هر رتبه و مقام كه باشند، باز هم به نقص خود می نگرند، مانند پیامبران، نه در ارتباط نقص به كمال، بلكه در ربط كمال، به اكمل و این مقام (مقام نبوت) را قابل زوال می دانند، گرچه این ذوات مقدسه عموما و پیامبر خاتم خصوصا شانی بالاتر، از تصور آدمیان در پیشگاه حق دارند. این زبان تذلل و بندگی است كه امكان ذاتی را از یاد نبرده، خود را در معرض زوال و رتبه ی خویش را در حیز اضمحلال می بیند.

در یكی از شبها كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه ام سلمه بود، چون پاسی از شب گذشت، ام سلمه گوید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در بستر خواب ندیدم، وحشت زده به جستجوی او خانه را تفحص نمودم، تا از او خبری بگیرم، دیدم در گوشه ی اتاق ایستاده و دستها را به دعا بلند كرده و در حالی كه گریه می كند، عرض می كند:

اللهم لا تزع منی صالح ما اعطیتنی ابدا اللهم لا تشمت بی عدوا و لا حاسدا ابدا، اللهم و لا تردنی فی سوء استنقذتنی منه ابدا، اللهم و لا تكلنی الی نفسی طرفه عین ابدا.» خدایا نعمت هدایت بندگانت (نبوت و رسالت) را كه به من كرامت نموده ای، از من بازمگیر. خدایا! شماتت و سرزنش حسود و دشمن را بر من روا مدار (نكند در اثر ناتوانی در امر رسالت مرا شماتت كنند)، بارالها در آن بدی كه نجاتم داده ای، مرا برمگردان و از آن مهلكه ای كه بیرونم كشیده ای عودت مده. پروردگارا! برای حتی یك چشم به هم زدن مرا به خود وامگذار كه بر خویشتن اتكال داشته باشم. این روش در فرزندان آن بزرگوار نیز، تجلی ویژه ای داشت.

[صفحه 274]


صفحه 273، 274.